Mes Cousines
nous sommes contents d'être ensemble
ورزشکار کوچولو
یه چند روزی میشهکه دوست دارم پاهاماز چنگ قید و بند پوشکخلاص کنم و حسابیپا دوچرخه بزنم ودستهامو هم با ریتم پا هام بشدت حرکت بدم و به همه قدرتمو نشونبدم اره دیگه من دارم کشتی گیر میشم
Mélomane
نیکلاپاپام که موزیسین و گیتاریستزبردستیهمنو با موسیقی آشنا کردهو من دیگهبدون موسیقی نمیتونم بخوابمو وقتی مامانم کار دارهمن خودمو با موزیکسرگرم میکنم
La musique et moi...nous sommes inséparables.
A propos de la dance...
من نه تنهادوستار مو سیقی شدموقتی هم مامان و پاپاموقت داشته باشنمنو با رقص هم آشنا می کنناخه منهم هنر دوست هستمو هم با استعدادQuand Ghazal et Nico sontlibres...ils
m'apprennent
à dancer
اولین لبخند ها
این روزها با لبخند هایقشنگم غزل و نیکو و ننررو مسحور خودم می کنمو دارم کم کم با هاشونطرح دوستی میریزم
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
به تو می اندیشم
من به یک ماه می اندیشممن به حرفی در شعرمن به یک چشمه می اندیشممن به تو می اندیشم
Mes affaires à moi
من به این کوچولویی کلی اسباب و اثاثیه دارم و تمام آپارتمان رو در انحصار خودم درآوردمliste de mes affaires1-mon couffin2- mon transat3- mon lit4 mon tapis d'éveil5-mon lando6- mon cosy7-ma poussette8-ma popée musicale7-tapis de toilette8- mon baignoire9 - siège pour le baignoir10 plusieurs trousse de toilette11- plusieurs sacs pour le rangementet le déplacement......
تو بت منی
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای
من کافیست
تا از ان
ناظر شکوفایی
و
بالندگی تو باشم
La fête de dégisement chez mes grands-parents
این یکشنبه همه
بستگان خونه پدر
و مادر بزرگم
بودیم اوا و لو
برای بازی
با من جشن دگیزمان
برپا کرده بودند و
همه دور من جمع
شده بودند
چه زیبا رستی
بهار آمد وبه باغ
شیوه رستن آموخت
و تودر نخسیتن بهارت
چه زیبا و معصومانه
مسیر رستن را پیمودی
Ghazal et Nico au même âge ------- وقتی نیستی
وقتی کنارم هستی
وقتی کنارم هستی
بی رنگی های زندگیم را
با مداد رنگی های
وجود تورنگ
می زنم
تو همیشه با منی
تو همیشه با منی
مثل نفس
و
سایه
پا به پای قدم هایم
Elles t'admirent
Ta grand-mère
et
ton arrière grand-mère
te regardent
avec
admiration
Tu es venu
توآ مدیز دور ها ودور ها ز سرزمینشعر ها وشور هاTu es venudu loin du royumedes poésieset de l'amour
Premier Regard( 19éme jour de sa vie)
شروین ناز من شنبه 4 مارس نخستین بار چشمان سیاه و قشنگش کنجکاوی را آغاز کرد